به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست علمی سبک زندگی زنان نهضت با هدف بررسی تحولات سبک زندگی اجتماعی زنان ایران در آستانه انقلاب اسلامی، با تأکید بر پوشش زنان از سوی کارگروه علمی مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.
محمدرضا امینی مدیر کارگروه علمی مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام موضوع نشست را بسیار حساس، مبهم، مهم و مغفول دانست و از اینکه زن و پوشش زنانه تبدیل به مسائل محوری گفتوگوها در دنیای مدرن و دستمایه مباحث سیاسی شده و هیچگاه به صورت مفصل مورد بررسی و کنکاش قرار نگرفته است، ابراز تأسف کرد.
وی با اشاره به دوازده سال پژوهش خود بر روی موضوع سبک زندگی زنان نهضت که نخستین کار از مجموعه تاریخ اجتماعی ایران معاصر به شمار میرود، یادآور شد: پانزده سال پیش به سبب علاقهمندیهایی که داشتم وارد فضای تاریخ شفاهی و تاریخ سیاسی ایران شدم و در بین کار متوجه شدم که یک مسئله بسیار اساسی وسط تاریخ ایران گم شده و آن مقولهای به نام مردم است؛ از اینرو تصمیم به مطالعه در این زمینه گرفتم و منابع دست اول درباره موضوع را گردآوری کردم.
این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی بر لزوم روایت تاریخ ایران به صورت پایین دستی یا کف خیابانی تأکید کرد و افزود: تا امروز نزدیک سیصد هزار صفحه روزنامه و مجله را مطالعه و همه را تکگذاری کردم و تاریخ اجتماعی ایران را براساس همین تگها و فیشها خواندم و بار دیگر تاریخ اجتماعی ایران را متکی به منابع نسبتا دست اول مانند روزنامهها و مجلات بررسی و دستکم پوشش زنان را محور کار قرار دادهام.
وی با بیان اینکه مسئلهبودگی زن از ابتدای قرن گذشته و با روی کار آمدن رضاخان در سال ۱۳۰۴ به صورت عملی شروع شد اما در تاریخ دهم دی ۱۳۱۴ اتفاق افتاد که از آن با عنوان کشف حجاب رضاخانی یاد میشود، یادآور شد: از هفدهم دی ۱۳۱۴ بود که زن به عنوان مسئله وارد گفتگوهای سیاسی و اجتماعی ایران شد و این قضیه تا امروز ادامه داشته است که امیدوارم یک روزی با یک تصمیم جمعی نخبگانی به این نتیجه برسیم که زن را از مسئلهبودگی خارج کنیم.
امینی حوادث و اغتشاشات اخیر را ذیل تحولات سبک زندگی اجتماعی زنان مورد بررسی قرار داد و تصریح کرد: نادیده گرفتن این ریشهها سبب میشود که به تحلیلها و نتایج نادرستی برسیم. در دوره رضاخان که بحث کشف حجاب مطرح شد، اجباری بود و براساس گزارشات موجود در کتاب «خاطرات صدرالاشرف» که توسط انتشارات وحید در سال ۱۳۶۴ منتشر شده است، کشف حجاب در دوره رضاخان اجباری بود جز برای روسپیها و زنان روسپی موظف بودند که چادر به سر کنند.
وی با اشاره به فشار اجتماعی سیاسی بسیار شدید علیه زنان چادری و اجبار به کشف حجاب آنان، گفت: در دوره محمدرضا پهلوی، اجبار قانونی به سبب فشارهای سیاسی یا تصمیم شخصی خود شاه لغو شد، منتهی مشوقها و تهدیدهای اجتماعی و برخی اجبارهای دولتی همچنان پابرجا بود، به طوری که زنان کارمند، معلمها و استادان دانشگاه حق به سر داشتن حجاب اسلامی نداشتند.
مدیر کارگروه علمی مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام با اشاره به تلاشی که صورت میگرفت تا دوگانهای از زن سنتی و زن مدرن ساخته شود، گفت: متأسفانه بدن زنانه تبدیل به ابزاری برای سیطره هرچه بیشتر ایدئولوژی پهلوی دوم شده بود و تمام تلاششان بر این بود که تا حدی عریانبودن بدن زنان را به عنوان نمادی برای ورود به دروازههای تمدن غربی خود نشان دهند.
امینی با اشاره به نقش رسانههای تبلیغی به ویژه مجلات و تلویزیون در موضوع زنان و مسئله کشف حجاب، نقش مجله «زن روز» را در این زمینه پررنگ خواند و گفت: نخستین مجله زرد که با هدف سبک زندگی در ایران تأسیس شد، مجله «زن روز» بود که اوایل دهه چهل و در سال ۱۳۴۳ منتشر شد و تمام تلاش خود را کرد که آرمان کشف حجاب را دنبال و به صورت تیز علیه زن سنتی موضعگیری کند.
ماجرای یک نامه در مخالفت با چادر
وی در این زمینه به ذکر نامهای در مجله «زن روز» پرداخت و گفت: آقای حسنعلی دولتپور که سه دختر دارد در مخالفت با چادر نامهای به مجله «زن روز» نوشته که در شماره ۲۵۷ به چاپ رسیده است:
«من با چادر صد در صد مخالفم و دلایل خود را به اختصار میآورم؛ ۱. چادر لباسی نیست که مذهب ما صریحا آن را مشخص کرده باشد. ۲. چادر لباس ملی ما هم نیست. ۳. چادر اصلا لباس نیست. ۴. چادر لباس ترس و خودپنهان کردن است. من به عنوان پدر میخواهم هر سه دخترم به تحصیلات دانشگاهی بپردازند و کار در اجتماع انجام دهند و برای جامعه مفید واقع شوند و این آرزوها با چادر جور در نمیآید. آیا میتوان تصور کرد که یک پزشک یا ماما با چادر جراحی کنید؟ آیا دختر چادر به سر میتوان از صخرهها و قلههای کوه بالا رود؟ آیا تصور خانم راننده چادری شما را به خنده نمیاندازد؟ آیا هیچ دختر میتواند چادر را با یک دست به دندان بگیرند و پینگ پنگ بازی کند؟ یا با اسکی از کوهستان پایین بیاید یا دوچرخهسواری کند؟ دختران من روزی به کشورهای دیگر خواهند رفت و در کنفرانسها و سمینارها شرکت خواهند کرد، نمیخواهم که آنها چادر را به عنوان سوغات ایران و لباس ملی با خود به همراه ببرند. هزاران دختر روشنفکر ایرانی اکنون شب و روز درس میخوانند که روزی قاضی دادگستری، دبیر، دیپلمات، مهندس، دکتر و استاد دانشگاه شوند و هیچکدام از اینها با چادر جور در نمیآید. چادر لباس نیست و اگر هم باشد لباس زن خانهنشین است و کسانی هم که اصلا با دانشگاه رفتن، کار کردن و ورزش کردن دختران مخالف هستند، طرفداران و مبلغان چادر نیز همینها هستند و من با این عده اصلا حرفی ندارم چون دنیای آنها از دنیای من جدا است. آنها که این چند متر چیت به نام چادر را به عنوان تنها وسیله حفظ عفت و عصمت دو دستی چسبیدهاند و رها نمیکنند در حقیقت قصد اصلیشان این است که زن و دختر ایرانی را از فعالیتهای اجتماعی و پیشرفت مانع شوند و چادر را بهانه کردهاند چونکه خوب میدانند که چادر خود سبب توقف و انحطاط زن میشود. من نمیخواهم دخترانم از قافله تمدن عقب بمانند...».
وی با بیان اینکه نامه گفته شده مربوط به اواسط دهه چهل است، تصریح کرد: این نامه نشان میدهد که فضای بسیار سنگین علیه چادر و علیه پوشش مذهبی در تلویزیون، مجلات، فضای اجتماعی و هرچیزی که دست حاکمیت بود برای ایجاد سلطه فرهنگی اتفاق میافتاد و رقم میخورد و تصور اینکه آیا امکان تحول این فضا وجود دارد و زنان ایرانی بتوانند از زیر بار چنین فضای سنگینی جان سالم به در ببرند، بسیار سخت است.
امینی با اشاره به اینکه زنان ایران دچار دوگانگی انتخاب شده و هنوز به این نتیجه نرسیده بودند که بایستی هر آنچه در دل و دستشان است بگذارند و هرآنچه در غرب است را به تمامه قبول کنند، اظهار داشت: هزاران فیش در این زمینه وجود دارد منتها اتفاقی در حال رخ دادن است. یک فضای بسیار جدی کم کم در متن جامعه ایرانی به ویژه جامعه روشنفکران و اهل مطالعه اتفاق میافتد. اینها یک پروژه بسیار کلانی شکل میگرفت و لزوما آگاهانه هم نبود و به طور قطعی برآمده از درون جامعه ایرانی هم نبود و وارداتی بود؛ نام آن پروژه بازگشت به خویشتن است.
پروژه «بازگشت به خویشتن»
وی ابراز کرد: در دهه چهل و پنجاه میلادی و پس از جنگ جهانی دوم یک اتفاق بزرگ در متن جامعه شکل میگیرد و جامعه دانشگاهی و فعالان روشنفکری به ویژه در فرانسه علیه استعمار و جنگ تلاش میکنند، کتاب و مقاله مینویسند و جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش هیپیگری در سطح جهانی شکل میگیرد که اثرات آن به صورت مستقیم در کشور ایران قابل مشاهده است و در طیفهای مختلف اثرات مختلفی هم دارد.
مدیر کارگروه علمی مطالعات اجتماعی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام گفت: در بین روشنفکران دانشگاهی جلال آل احمد، سید احمد فردید، داریوش شایگان، سیدحسن نصر، علی شریعتی، عبدالحسین زرینکوب، احسان نراقی، حسین نصر و بسیاری از افراد دیگر متأثر از این فضا بودند، اینها پروژه بازگشت به خویشتن را به طور جدی پیگیری و تلاش کردند که آثار ایرانی فراموش شده را احیا کنند که در این فضا مرحوم دکتر شریعتی بیشترین تأثیر را دارد.
وی با اشاره به نقش جامعه روحانیت به ویژه پس از ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی و جدی شدن فضای مبارزاتی علیه رژیم در شکل دادن به پروژه بازگشت به خویشتن، گفت: افرادی مانند مرحوم شریعتمداری، مرحوم میلانی و مرحوم حضرت امام موضع بسیار جدیتری علیه حاکمیت میگیرند و شروع به یک سری تبلیغات گسترده علیه رژیم یا به نفع آنچه در سر داشتند میکنند که این تحرکات ذیل گفتمان بازگشت به خویشتن رخ میدهد و ذیل این فضا ارتباطات و اشتراک نظرهایی بین روشنفکرانی چون شهید مطهری، شهید باهنر و شهید بهشتی و همچنین حسین نصر، هانری کُربَن و علامه طباطبایی اتفاق میافتد.
امینی با بیان اینکه در این فضا است که شهید مرتضی مطهری کتاب «حقوق زن در اسلام» را مینویسند یا «مسئله حجاب» را در مجله زن روز چاپ میکند که با استقبال بسیار گستردهای نیز مواجه میشود به طوری که در چاپ دوم این کتاب نوشته شده است چاپ و نشر کتاب «مسئله حجاب» مورد توجه صاحبنظران و علاقهمندان واقع گردید به طوری که در همان ماههای اول نسخ آن نایاب شد، گفت: در فضایی که مطبوعات و تلویزیون به شدت علیه حجاب و پوشش زنانه فعالیت میکنند، جنگ سردی بین منبر و تلویزیون رخ میدهد که نتیجه این نزاع سرد به نفع منبر به پایان میرسد.
وی افزود: اواسط دهه چهل تا اواسط دهه پنجاه تیراژ کتابهای مذهبی اعم از رسالههای عملی، کتاب قرآن و هر آنچه مربوط به دین، مذهب و دیانت است به شدت و با یک شیب بسیار تند گسترش پیدا میکند، سفر حج و عتبات عالیات به طور جدی گسترش یافته و مردم از این سفرها بینظیر استقبال میکنند، اسامی نوزادان روز به روز به اسامی مذهبی تبدیل و اسامی ملی کمتر میشود، همزمان با بیشتر شدن فشار حاکمیت برای خفه کردن این فضا و کمتر شدن نمادهای دینی، مردم جواب عکس میدهند و کار به جایی میرسد که از اوایل دهه پنجاه کابارهها و سینماها یک به یک اعلام ورشکستگی کرده و گروههای ارکست تعطیل میشوند.
این پژوهشگر دینی خاطرنشان کرد: از آن هجمه عجیب و غریبی که داشت پیرامون پوشش زنان اتفاق میافتاد، شاهدیم که اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه یک سری مقاومتهای کوچک منفعلانه، غیرمتمرکز، بدون ایده واحد و منسجم علیه سیاستهای کلی و سختگیرانه حاکمیت رخ میدهد که این سابقه را میتوان با آنچه در سالهای گذشته اتفاق افتاد و به حوادث اخیر منجر شد، تعمیم داد، ریشهیابی و تحلیل کرد.
ماجرای یک نامه در تأیید پوشش چادر
وی افزود: در فضای بازگشت به خویشتنی که اتفاق افتاد، چاپ کتابها، سخنرانیهای حسینیه ارشاد، نوارهای آقای کافی، تیراژهای بسیار گسترده کاستها و حلقههای قرآن و تعداد مجلات بیشماری که در قم منتشر میشد و مخاطب گستردهای داشت باید در جایی خود را نشان دهد. زن روز شماره ۲۲۹ سال ۱۳۴۸ نامهای را به قلم دختری به نام معصومه چاپ میکند که در متن آن نوشته شده است:
«پدرم پزشک، شوهرم دکتر و خودم شاگرد اول رشتهام در دانشکده هستم و علیرغم گفته شما یک زن چادری هستم. میخواهم در جواب نویسنده این مقاله بگویم که آقا یا خانم عزیز! کجاوهنشینی و چادرپوشیدن با هم خیلی فرق دارد. کجاوه ممکن است سنبل عهد عتیق باشد، اما حجاب سنبل همه اعصار است و سرکار به هیچوجه نمیتوانید هیچ سنجشی بین چادر و کجاوه قائل شوید و آنها را با هم مقایسه نمایید. مطمئن باشید زن اصیل ایرانی هرگز فریب اینگونه شعارهای توخالی را نخواهد خورد و اگر قرار بود که بیحجابی موجب تمدن و فرهنگ باشد، میبایست کلیه اختراعات و اکتشافات از طبقه مانکنها و هنرپیشهها ظهور کند. مگر نمیشود هم محجوب بود و هم درس خواند و روشنفکر شد. دانش و فرهنگ یک زن چه ربطی به آرایش و مد لباس او دارد. مگر زنان بزرگ و قهرمان تاریخ و مذهب ما در زمره لختیها بودند...».
وی با بیان اینکه «دختر شایسته سال» که از سال ۱۳۴۴ در ایران اجرا شد، در سالهای ابتدایی هر سال از سالهای قبلتر با استقبال بیشتری مواجه میشد، اما در سال ۱۳۵۴ و ۵۵ که دهمین و یازدهمین سالگرد آن رقم میخورد، استقبال از آن روزبهروز کمتر میشد، گفت: بر اثر اتفاقی که در متن کلی جامعه به ویژه فضای روشنفکری جامعه و تحصیلکردگان، به ویژه دانشآموزان و نه دانشجویان رقم میخورد، به این سمت میرویم که یک سری مقاومتهای کوچک و منفعلانه در حال رخ دادن است که رفته رفته بزرگ و بزرگتر میشود.
نویسنده کتاب «آن صخره مرجانی» خاطرنشان کرد: به دنبال مقاومتهای منفعلانه کوچک، یک سری مقاومتهای فعالانه رخ میدهد که در طول تاریخ ایران بینظیر بوده و در هیچ کجای جهان سابقه نداشته است؛ تمام تلاش حاکمیت و متن جامعه بر این بود که یک فضای دوگانهای بین سنت و مدرنیته رقم بزند و سوار بر این موج کار خود را پیش ببرد که نمونه و مصداق کامل فضای سنتی و مدرنیته بحث زن بود که برای ایرانیان مسئله شد و زن را به زن مدرن و زن سنتی تقسیم کردند به طوری که حوزه عمومی و اختصاصی زن سنتی و زن مدرن کاملا مشخص بود.
امینی اظهار داشت: این فضا کم کم در حال تبدیل شدن از ساحت منفعلانه کوچک به یک فضای فعالانه و طلبکارانه است، دختران و زنانی از اوایل دهه پنجاه ظهور میکنند که دیگر نه مثل سنتیها فکر میکنند که حوزه عمومی خود را به خانه اختصاص دهند و نه تفکر آنان مانند زنان مدرن است که برای خود محدودیتی قائل نشوند؛ افرادی که هم سنتی و هم مدرنیته هستند و در عین حال نه این هستند و نه آن. زنان سنتی آنها را به التقاط متهم میکنند و زنان مدرن و حاکمیت فرهنگی کشور نمیدانند آنها را چه بنامند و چه سیاستی در برابر آن اتخاذ کنند.
وی با بیان اینکه اگر در سال ۵۷ انقلاب سیاسی در کشور ایران اتفاق نمیافتاد به طور قطع انقلاب فرهنگی رخ میداد، شکلگیری مسئله فرهنگ و جنگ فرهنگی در ایران را حول مسئله زن دانست و با بیان اینکه زن ایرانی مسلمان مدرن خوب میداند که چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشد که هم ایرانیت و هم اسلامی بودن او حفظ شود و هم رو به پیشرفت باشد، ابراز امیدواری کرد که روزی با یک نگاه ژرف و تصمیم عاقلانه و حرکت نخبگانی، زن یک بار برای همیشه از مسئلهبودگی خارج شود.